آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
يه گوشه دنج در مواقعي كه از همه چيز خسته اي دوست داري يه جايي باشي آروم و دنج كه خودت رو آروم كني اون موقع است كه يه گوشه ي دنج معني پيدا مي كنه براي من بسيار جالب هست بعد از ماجراهاي گرفتاري هاي متعددي كه در همين چند دقيقه اخير اتفاق افتاد با خواندن چند پاراگراف از يك كتاب مربوط به دوران كودكي خودم به يك نتيجه گيري و تحليل كليشه اي و تكراري رسيدم كه مي شه گفت واقعيتي است از زندگي و كاري هم نميشه كرد عنوان كتاب مورد مطالعه بنده هزار و يك شب بود كه ماجراي سندباد و قصر زير دريا رو نقل ميكرد اين كتاب اين جور كه يادم مياد چند سال پيش وقتي كم سن و سال تر از الانم بودم در سفري كه همراه با مادرم به ديدار از دختر خاله هايم رفته بوديم از پسر دختر خاله ام گرفتم يعني به زور بهم داد چون بهونه گرفته بودم كه كتاب مي خوام و بايد برام بخرين ( مادرم برام بخره) البته به اين دليل كه مادرم هيچ موقع به خريد كتاب واسه پسرش اعتقادي نداشت و به هيچ وجه هم شخصيت بچه ي كوچولوش واسش مهم نبود با يك درخواست از دختر خاله هايم و پسر دختر خاله هايم و با تقديم به زور اين كتاب دهان من رو بست .
ادامه مطلب ... ![]() ![]() |